چه کنید تا کارکنان به شما احترام بگذارند؟

🌟 آرزوی هر مدیری است که بر کارکنانش تاثیر بگذارد تا به اهداف مورد نظر سازمان تحت رهبری او دست یابند و از سویی دیگر مورد احترام افرادش نیز باشد. یکی از هنرهای مدیران بزرگ و موفق این است که به هر دوی این دو ایده‌آل‌ها به‌طور همزمان دست یافته‌اند و در این مسیر اصول و راهکارهایی را مورد توجه داشته‌اند که در این مطلب به آنها پرداخته خواهد شد.

🌟 سبک مدیریتی خودتان را پیدا کنید
اینکه شما به روشنی بدانید که سازمان یا تیم تحت رهبری تان را با دانش فنی‌تان کنترل می‌کنید یا اینکه از کاریزما و کیش شخصیتی‌تان برای هدایت و انگیزه دادن به کارکنان‌تان بهره می‌گیرید، باعث خواهد شد افرادتان شما را قبول داشته باشند و برای شما احترام قائل شوند.

🌟 نسبت به افرادتان دلسوز باشید و این دلسوزی را به آنها نشان دهید
هیچ‌چیزی بیشتر از بی‌اعتنایی به کارکنان و ارزش قائل نشدن به شخصیت افراد موجب از بین رفتن نفوذ و احترام مدیر نزد کارکنانش نمی‌شود.

🌟 تا آنجا که می‌توانید اطلاعات‌تان را افزایش دهید
هرچه دانش و آگاهی یک مدیر از شرایط و مسائل پیرامون سازمان بیشتر و عمیق‌تر باشد، بر میزان کارآیی و تصمیم‌گیری‌های درست و بجای او افزوده خواهد شد و همین مساله باعث افزایش منزلت و اعتبار او نزد افرادش خواهد شد.

🌟 روی خودتان سرمایه‌گذاری کنید
رهبران بزرگ همیشه در حال یادگیری هستند و از طریق آموختن چیزهای جدید است که روی خود سرمایه‌گذاری می‌کنند.

🌟 بِرندتان را مدیریت کنید
شما به‌عنوان رهبر یک شرکت یا سازمان باید مدیریت کاملی بر برندتان داشته باشید و برای این کار باید از طریق بازخورد گرفتن از مشتریان و کسانی که با شرکت‌تان در ارتباط هستند، نام و شهرت مجموعه تحت رهبری‌تان را بهبود ببخشید.

🌟 روی آینده تمرکز کنید
هنر رهبران بزرگ، تصویرسازی از آینده و متمرکز ساختن تمام قوای سازمانی بر تحقق اهداف آتی است.

🌟 افرادتان را به‌طور دقیق بشناسید
این هنر یک مدیر خوب است که بداند افرادش به چه چیزی علاقه دارند، سرگرمی مورد علاقه‌شان چیست، نام فرزندشان چیست و از همه مهم‌تر اینکه آنها در چه چیزی عالی و توانمند هستند. کارکنان، عاشق مدیری هستند که شناخت دقیقی از آنها دارد.

🌟 به رشد و ارتقای حرفه‌ای کارکنان‌تان توجه کنید
شما به‌عنوان یک رهبر حتما باید زمینه رشد و ترقی افرادتان را نیز فراهم آورید، چرا که موفقیت فردی تک تک افراد باعث موفقیت کل سازمان خواهد شد.

🌟 به‌طور نامحدود افرادتان را مورد ستایش قرار دهید
وقتی افرادتان عملکرد خوبی از خود نشان دادند، حتما از آنها تقدیر کنید. شما می‌توانید تعریف و تشکر از کارکنان‌تان را هم به صورت حضوری و در مقابل دیگران انجام دهید و هم به صورت مجازی و از طریق فرستادن ایمیل‌های حاوی سپاس و قدردانی و در صورت امکان دادن هدایایی کوچک اما معجزه گر به آنها.

🌟 به افرادتان ثابت کنید که هوای آنها را دارید
مطمئن باشید در این صورت آنها هم در مواقع بحرانی هوای شما را خواهند داشت.

🌟 بهترین‌ها را در اطرافتان جمع کنید
از قدیم گفته‌اند «همه چیز را همگان دانند» پس شما هم باید از غرور بیجا دست بردارید و با جمع کردن بهترین نیروها و کسانی که نقاط ضعف شما را پوشش می‌دهند و جبران می‌کنند یک من برتر و کامل‌تر به وجود بیاورید.

🌟 اول بشنوید بعد سخن بگویید
رهبران بزرگ بیشتر گوش می‌کنند و کمتر حرف می‌زنند. آنها همچنین قبل از هر اظهار‌نظری خوب در مورد آن پرس‌و‌جو می‌کنند و پس از تفکر کافی تصمیم‌گیری می‌کنند.

🌟 همیشه خطر کنید
چرا که تا ریسک و مخاطره‌ای نباشد خبری از موفقیت و پاداش نخواهد بود. افرادی که تحت مدیریت رهبران جسور و بی باک کار می‌کنند هم آنها را تحسین می‌کنند و هم برای آنها فداکاری خواهند کرد.

🌟 همیشه به دنبال بزرگ‌ترین‌ها و بهترین‌ها باشید
رهبران بزرگ و محبوب همیشه به دنبال تکامل هستند. آنها به درستی بر این اعتقادند که بهترین روز کاری‌شان فردا خواهد بود و بزرگ‌ترین موفقیت‌ها در آینده انتظارشان را می‌کشد.

مراقب وسوسه توسعه برندتان باشید

🌟 برایان تیل در کتاب «خلق برندهای مردم‌پسند» می‌نویسد: هر چند راز ساختن یک برند موفق، حفظ انسجام و تمرکز آن است، اما در واقعیت، همین که یک برند به شهرت و محبوبیت بالایی دست پیدا می‌کند، مالک آن تلاش می‌کند از برندی که ساخته، سود ببرد و از آن برای معرفی محصولات دیگر استفاده کند.

🌟 این نوع رفتار، هر چند در واقعیت قابل دفاع است اما در علم برندینگ اصلا. به بیان دیگر، هر چند در واقعیت، شرکتی که میلیون‌ها دلار برای افزایش شهرت و محبوبیت برندش هزینه کرده است، حق دارد از آن برای معرفی محصولات دیگری استفاده کند، اما در علم برندینگ، این کار یعنی هدر دادن تمام سرمایه‌گذاری‌هایی که روی برند انجام داده‌ایم.

🌟 برای مثال، برند هاینز بعد از کسب شهرت و محبوبیت فراوان در بازار سس گوجه‌فرنگی، تصمیم گرفت محصولات دیگری مثل سس‌ مایونز، کنسرو لوبیاچیتی و حتی سرکه را به سبد مصحولاتش اضافه کند، اما در عرضه اکثر این محصولات شکست خورد و بعد از مدتی مجبور شد محصول جدید را حذف کند.

🌟 در نتیجه، هاینز با توسعه سبد محصولاتش متحمل دو هزینه مختلف شد: هزینه توسعه و معرفی محصولات جدیدی که خیلی زود آنها را حذف کرد؛ و هزینه‌ای که برای حفظ قدرت برندش در بازار سس گوجه‌فرنگی پرداخت کرد.

🌟 به همین دلیل است که مدیرانی که به فکر حفظ قدرت برندشان هستند، همیشه در هنگام تصمیم‌گیری برای توسعه سبد محصولات برندشان، بسیار وسواس دارند و محتاطانه رفتار می‌کنند.

🌟 یادمان باشد، هاینز به این دلیل هنوز در بازار حضور دارد که خیلی زود تصمیم گرفت محصولات غیرمرتبط را حذف کند، اما بسیاری از برندها جرأت این تصمیم را ندارند و در نهایت کلا از بازار حذف می‌شوند.

🌟 برای مثال، برند هلثی چویس نخست به عنوان یک غذای سرد آماده مطرح شد و هنگامی که مشتریان به این برند روی خوش نشان دادند، مدیران آن به فکر گسترش برند افتادند و پس از زمان کوتاهی کیک‌های هلثی چویس و ویفرهای هلثی چویس هم به بازار آمدند.

🌟 با این که فروش این نوع محصولات اصلا خوب نبود، مدیران هلثی چویس حاضر به حذف این محصولات نشدند و در نهایت، برندشان آن قدر ضعیف شد که بازار غذای سرد را هم از دست داد و به طور کلی حذف شد.

چالش نسل زِد در ‌برقراری ارتباط

🌟 نسل زِد Z (متولدین ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۰) دائما از مافوق‌‌‌های خود می‌‌‌شنوند که بلد نیستند در محیط کار چطور رفتار کنند. جودی فاستر، بازیگر برنده اسکار، گفته است این نسل از گرامر درستی استفاده نمی‌‌‌کنند و صبح‌ها دیرتر سر کار حاضر می‌‌‌شوند. در ضمن، الکس ماهون، رئیس یکی از شبکه‌‌‌های تلویزیونی مهم بریتانیا، گفته بود، جوان‌‌‌ترین نسلی که وارد بازار کار شده، مهارت‌‌‌های لازم برای بحث کردن، مخالفت کردن یا کار کردن کنار افرادی با عقاید متفاوت را ندارد. اما این جوان‌‌‌ترین نسل نیروی کار، کاملا منکر خطاهای خود نیست.

🌟 داده‌‌‌های جدیدی که نشریه فورچون به طور انحصاری جمع‌‌‌آوری کرده، نشان می‌دهد که نیروهای کار جوان، کاملا از اینکه کجاها مرتکب اشتباه می‌‌‌شوند آگاهند. ۶۵‌ درصد نیروی کار نسل زد، اذعان کرده‌‌‌اند که نمی‌‌‌دانند در چه موردی با همکارانشان گفت‌‌‌وگو کنند. به علاوه، نسل زدی‌‌‌های شرکت‌کننده در نظرسنجی که همسر، حیوان خانگی یا فرزند ندارند، گفته‌‌‌اند نمی‌توانند با همکارانی که در مرحله متفاوتی از زندگی‌شان هستند، ارتباط برقرار کنند.

🌟 بنابراین با اینکه کارکنان نسل زد می‌‌‌دانند خودمانی شدن با همکاران ارشد می‌تواند سطح بازی شغلی آنها را بالاتر ببرد، همچنان از گود بیرون می‌‌‌مانند و توپ گفت‌‌‌وگوهای اجتماعی را در زمین نسل‌‌‌های قدیمی‌‌‌تر می‌‌‌اندازند: سه‌چهارم نیروهای جوان تازه استخدام‌شده، گفته‌‌‌اند تنها در صورتی وارد گفت‌‌‌وگو با همکاران ارشد می‌‌‌شوند که آنها زودتر پیش‌‌‌قدم شوند.

🌟 به نظر می‌رسد صحبت‌‌‌های کوچک، کاری است که همه بلدند. اما این یکی از مهارت‌‌‌های نرم «اولیه» است که نسل زد آن را یاد نگرفته است. حالا کارفرماها مجبورند این زمان از دست رفته را جبران کنند.  به‌عنوان مثال، شرکت بزرگ دلویت، دوره‌‌‌های آموزشی اضافه برای جوانانی که به تازگی استخدام می‌‌‌شوند و برای انجام کارهای اساسی مثل ارائه دادن و صحبت کردن در جلسات اعتماد به نفس کافی ندارند، برگزار می‌کند.

🌟 در ضمن، شرکت‌های دیگر هم که سیاست‌‌‌های «کار از خانه» را ایجاد کرده‌‌‌اند، از کارکنان جوان‌‌‌تر می‌‌‌خواهد در دفتر کار حضور یابند. به عنوان مثال، شرکت سیسکو در بریتانیا و ایرلند، الزامی برای حضور افراد در دفتر کار ندارد – به جز برای نسل زد که باید حداقل سه روز در هفته در محیط کار حضور یابند.

هفت تعریف “استراتژی” از نگاه بزرگان مدیریت

۱️⃣ جک ولش
استراتژی یعنی این که ما تصمیم های شفاف و دقیق در مورد نحوه رقابت با دیگران بگیریم.

۲️⃣ مایکل پورتر
استراتژی یعنی اینکه کاری که دیگران انجام می دهند را با منابع کمتر (کاراتر) انجام دهیم و کارهایی انجام دهیم که هیچ کس غیر از ما انجام نمی دهد.

۳️⃣ شرون اوستِر
استراتژی داشتن یعنی وقتی مجموعه تصمیمات ما دیده می شود، بتوان الگوی خاصی را در آن مشاهده کرد.

۴️⃣ آلفرد چندلر
استراتژی یعنی تعیین هدف های دراز مدت در سازمان و آماده کردن برنامه های فعالیتی مناسب و تخصیص دادن منابع مورد نیاز برای تحقق این اهداف.

۵️⃣ هافر و شندل
استراتژی یعنی فعالیت هایی که تأمین کننده هماهنگی بین منابع داخلی و قابلیت های سازمان با فرصت و تهدیدهای محیط بیرونی است.

۶️⃣ مینزبرگ
مینتزبرگ معتقد است که مفاهیمی چون استراتژی را نمی توان در قالب یک تعریف استراتژی آورد و باید تعاریف مختلفی را برای آن پذیرفت.
وی برای تعریف استراتژی پنج ویژگی پیشنهاد می کند:
🔹 استراتژی به عنوان برنامه
🔹 استراتژی به عنوان شگرد
🔹 استراتژی به عنوان الگو
🔹 استراتژی به عنوان جایگاه
🔹 استراتژی به عنوان دیدگاه

۷️⃣ پیسانو
پیسانو بیان می کند که استراتژی هیچ چیز به جز تعهد به یک الگوی رفتاری مشخص به منظور پیروی در یک رقابت نبوده و به یک فرض اساسی منتج می شود که عبارت است از اینکه چه چیزی موجب پیروزی می شود.

شادی، موفقیت می‌آورد!

🌟 سراغ هر فرد موفقی بروید با فردی مواجه می‌شوید که لذت و خوشی را به تاخیر انداخته است و «شادی اکنون» را با «شادی بعد» معاوضه کرده، زیرا نگاهش به اهداف بلندمدت بوده است. در این فرایند، بسیاری از ما امیدواریم که موفقیت ما را شادتر کند. گاهی این موضوع حقیقت دارد، گاهی موفقیت محرک شادی است. اما اغلب اوقات خلاف این موضوع صدق می‌کند.

🌟 نتیجه مرور و بررسی بیش از ۲۰۰ تحقیق در مورد شادی که در نشریه «خبرنامه روانشناسی» منتشر شده است نشان می‌دهد احتمال اینکه شادی به موفقیت منجر شود بسیار بیشتر است.
به عبارتی، افراد شاد آمادگی بیشتری برای دنبال کردن اهدافشان دارند و مهارتی که در این روند کسب می‌کنند احتمال دستیابی به اهدافشان در آینده را افزایش می‌دهد. نتیجه این امر حلقه‌ای مداوم از شادی/موفقیت/شادی بیشتر/ موفقیت بیشتر است.

🌟 به یاد داشته باشید که شادی‌سنج شما همیشه نباید بالا یا مثبت باشد. بر اساس پژوهشی که در نشریه پلاس وان منتشر شده است، احساس توام نشاط و افسردگی، که روانشناسان آن را «تجربه عاطفی درهم‌آمیخته» می‌نامند، پیش‌‌زمینه تقویت سلامت روان است. به نوشته پژوهشگران، پذیرش پیچیدگی زندگی و طیف وسیعی از احساسات، چه خوب چه بد، مسیری برای سلامت روان و رسیدن به شادی کوتاه‌مدت و بلندمدت است و مسیری برای موفقیت بیشتر.

🌟 بنابراین، اگر به اندازه‌ای که دوست دارید شاد نیستید، فکر نکنید که موفقیت دوای دردتان است. بسیاری از افراد فکر می‌کنند کسب درآمد بیشتر شادی می‌آورد. اما واقعیت این است که پس از نقطه‌ای مشخص، پول شما را خوشحالتر نمی‌کند. با این حال، استفاده از پول برای خرید کمی وقت می‌تواند شما را خوشحال‌تر کند.

🌟 یافته‌های پژوهشی نشان داد افراد گاهی به دیگران پول می‌دادند تا کارهایی را برایشان انجام دهند که ضروری بود اما تمایلی به انجامشان نداشتند مانند کارهای روزمره خانه‌داری. بنابراین، جای تعجب نداشت افرادی که کمی پول خرج می‌کردند تا کمی زمان برای خودشان بخرند شادتر بودند و احساس رضایت کلی‌ بیشتری از زندگی داشتند.

تکنیک رهبری؛ منظم پاداش ندهید!

🌟 دانشمندان، آزمایش جالبی را درباره مکانیزم پاداش انجام دادند. آنها دو کبوتر را به گونه ای شرطی کردند که بعد از نوک زدن به یک میله، دانه دریافت کنند اما با یک تفاوت: کبوتر اول، بعد از آن که ۳ بار نوک می زد دانه می گرفت اما کبوتر دوم، گاهی بعد از ۲ بار نوک زدن دانه می.گرفت، گاهی بعد از سه دفعه و گاه بعد از پنج مرتبه نوک زدن به میله و بیشتر.

🌟 بعد از آن، دانشمندان تصمیم گرفتند بعد از نوک‌زدن‌های کبوتران، دیگر دانه‌ای به آنها ندهند؛ فکر می‌کنید چه شد؟
کبوتر اول، چندین بار بخت خود را با سه بار نوک زدن به میله آزمود و چون دید خبری از دانه نیست، به زودی از خیر نوک زدن گذشت. اما کبوتر دوم – که به طور منظم دانه نگرفته بود – زمان بیشتری را صرف نوک زدن به میله کرد. او بارها و بارها سراغ میله رفت، یک بار دو مرتبه نوک زد، دفعه دیگر ۵ نوک زد، زمانی سه بار و … .

🌟 دانشمندان با انجام آزمایش‌های متعدد بر روی کبوتران و سپس انسان‌ها، کوشیدند بهترین سیستم پاداش‌دهی در محیط‌های کاری را بیابند. برآیند همه این پژوهش‌ها این بود: “پاداش را به صورت نامنظم ارائه دهید.”

🌟 بدیهی است که پاداش در قبال “ایده یا عمل عالی کارمند” داده می‌شود اما دانشمندان علوم رفتاری می‌گویند نباید در قبال “تعداد مشخصی ایده یا عمل عالی”، پاداش داده شود. همچنین نباید ایده ها و اعمال عالی، بی‌پاداش بمانند. در صورت اول (پاداش در قبال تعداد مشخصی ایده یا عمل عالی) دو اتفاق می افتد:

🌟 آنچه امروز به عنوان پاداش به کارمندتان می‌دهید و برای او دلچسب و انگیزه‌بخش است، بعد از چند بار تکرار، به یک “حق مسلّم” تبدیل می‌شود و قدرت انگیزشی‌اش را از دست می‌دهند.

🌟 در صورتی که وقفه ای در ارائه پاداش پیش بیاید، “کارمندِ شرطی شده به پاداش مشخص” از ادامه فعالیت‌های مثبت خویش دست برمی‌دارد.

در صورت دوم (ندادن پاداش) نیز مشخص است که انگیزه بعدی برای ادامه کارکرد مثبت وجود نخواهد داشت.

🌟 بنابراین، به مدیران توصیه می شود سیستم پاداش‌دهی‌شان را “غیرمنظم” کنند. یعنی ممکن است یک کارمند یک بار بعد از انجام “۵ کار مثبت” پاداش بگیرد، دفعه بعد دو بار پشت سر هم و هر بار برای “۱ کار مثبت” پاداش بگیرد و بار دیگر بعد از انجام “۳ کار مثبت” و … . در چنین صورتی،  اولا مرز بین حقوق و پاداش برای کارمندتان شفاف می‌شود، ثانیاً در صورتی که به هر علتی وقفه‌ای در نظام پاداش‌دهی رخ بدهد، کارمند از ادامه عملکردهای مثبت باز نمی‌ایستد.
فراموش نکنید که به عنوان یک مدیر، باید به نیروهای‌تان انگیزه بدهید و “پاداش غیرمنظم” یکی از راه‌های علمی این انگیزه‌بخشی است.

۸ روش اثبات شده برای بهره‌وری هرچه بیشتر

🌟 مدیریت زمان یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که هر فردی برای موفقیت در زندگی حرفه‌ای و شخصی خود باید آن را بیاموزد. زمان به عنوان یک منبع محدود، نیازمند مدیریت هوشمندانه است تا بتوان از آن به بهترین نحو استفاده کرد. در اینجا به بررسی ۸ روش اثبات شده برای مدیریت بهتر زمان می‌پردازیم.

۱⃣ تکنیک قورباغه را بخور
این تکنیک که توسط برایان تریسی معرفی شده است، به این ایده اشاره دارد که باید بزرگ‌ترین و مهم‌ترین وظیفه روز را در ابتدای روز انجام دهیم. این روش به معنای انجام مهم‌ترین وظیفه یا چالش‌برانگیزترین کار روز در اولین فرصت است.

۲⃣ تکنیک پومودورو
این روش که توسط فرانچسکو معرفی شده است، شامل تقسیم کار به بازه‌های زمانی ۲۵ دقیقه‌ای است که با استراحت‌های کوتاه از هم جدا می‌شوند. این روش به تمرکز و بهره‌وری کمک می‌کند و از خستگی و کاهش کیفیت کار جلوگیری می‌کند.

۳⃣ مسدود کردن زمان
در کتاب «عادت‌های اتمی» توسط جیمز کلیر، مسدود کردن زمان به عنوان روشی برای برنامه‌ریزی بلوک‌های زمانی مشخص برای وظایف یا فعالیت‌های مختلف در طول روز تأکید شده است. این تکنیک به کاهش مزاحمت‌ها و اطمینان از داشتن زمان اختصاصی برای وظایف مهم کمک می‌کند.

۴⃣ قانون دو دقیقه
این قانون که از کتاب «عادت‌های اتمی» آمده است، می‌گوید اگر وظیفه‌ای را می‌توان در دو دقیقه یا کمتر انجام داد، باید فورا انجام شود. این روش از انباشت وظایف کوچک و تبدیل شدن به کوهی از کارهای ناتمام جلوگیری می‌کند.

۵⃣ ماتریس آیزنهاور
این ماتریس که توسط استفان کاوی در کتاب «هفت عادت مردمان موثر» معرفی شده است، وظایف را بر اساس اهمیت و فوریت در چهار ربع دسته‌بندی می‌کند: مهم و فوری، مهم ولی غیر فوری، فوری ولی غیر مهم و نه مهم و نه فوری. این تکنیک به اولویت‌بندی وظایف کمک می‌کند.
برای مثال، ابتدا وظایف مهم و فوری را انجام دهید و وظایف غیر مهم و غیر فوری را حذف کنید.

۶⃣ دسته‌بندی وظایف
دسته‌بندی شامل گروه‌بندی وظایف مشابه و انجام متوالی آن‌هاست. برای مثال، می‌توانید همه تماس‌های تلفنی خود را در یک بازه زمانی خاص انجام دهید. یا می‌توانید تمامی ایمیل‌های خود را در یک زمان مشخص بررسی و پاسخ دهید. این کار به شما کمک می‌کند تا زمان خود را به صورت بهینه‌تری مدیریت کنید و از پراکندگی و اتلاف وقت جلوگیری کنید.

۷⃣ قدرت اکنون
اگرچه «قدرت اکنون» بیشتر بر آگاهی و حضور در لحظه تمرکز دارد، اصول آن را می‌توان برای مدیریت زمان نیز به کار برد. این رویکرد می‌تواند به تمرکز بهتر و بهره‌وری بالاتر منجر شود.
برای مثال، هنگام انجام وظایف، فقط بر وظیفه جاری تمرکز کنید و افکار پراکنده را کنار بگذارید.

۸⃣ ممیزی زمان
این تکنیک شامل پیگیری دوره‌ای نحوه صرف زمان است تا ناکارآمدی‌ها را شناسایی کنیم. با تحلیل اینکه زمانتان کجا می‌رود، می‌توانید تنظیماتی در برنامه خود انجام دهید و وظایف را مؤثرتر اولویت‌بندی کنید.
برای مثال، با نگه داشتن یک دفترچه زمان، می‌توانید بررسی کنید که روزانه چقدر زمان را به فعالیت‌های غیرمفید اختصاص می‌دهید و آن‌ها را کاهش دهید.

نگذارید کارکنانتان فقط به کار فکر کنند!

🌟 در مقاله ای در هاروارد بیزنس ریویو گفته شده است که حتی در محیط های کاری پرفشار هم برای خود کارکنان و هم برای مدیران آنها بهتر است که افراد فقط هویت کاری نداشته باشند و کار را آنقدر بزرگ تعریف نکنیم که جای دیگر جنبه های زندگی را هم بگیرد.

🌟 بسیاری سازمان ها کارمند ایده ال را کسی می دانند که زندگی اش را وقت کارش کرده باشد، چیزی که در بعضی شغل ها شاید تا حدی اجتناب ناپذیر به نظر برسد.
با این حال باید دانست، کارمندان شما فقط کارمند نیستند، بلکه هویت های دیگری مانند قهرمان ورزشی، هنرمند، نقش پدر و مادری و مانند آن هم می توانند داشته باشند. کارکنان در تفکیک زندگی شخصی و کاریشان به روشهای مختلفی عمل می کنند، برخی همه چیزشان را در کار تعریف می کنند و کسانی هم چنین نمی کنند.

🌟 نتایج پژوهش ها نشان می دهد با آزاد گذاشتن کارکنان و پذیرش این هویت های مختلف، خود سازمان ها نیز بهره مند می شوند و می توانند از این منابع ارزشمند خود بهتر استفاده کنند.
در اینجا توصیه شده است نه تنها این تنوع را بپذیرید و کارمندان خود را فقط کارمند نبینید، بلکه گاهی حتی به صورت رسمی آنها را وادار کنید به جنبه های دیگر زندگی شان هم برسند  (اگر می بینید کارمندتان زیاد درگیر کارش شده است، گاهی او را به مرخصی اجباری بفرستید، این بیشتر به نفع شماست)