راز فروش؛ مشتریان‌تان را بخندانید

🌟 جیم بلیت در کتاب «۱۰۰ ایده بزرگ بازاریابی» می‌نویسد: خندان مردم همواره راه بسیار خوبی برای جذب آنهاست، به همین دلیل، شرکت‌ها هم می‌توانند از این اصل برای بازاریابی بهتر و موثرتر استفاده کنند.

 

🌟 هر چند ابزار طنز در بازاریابی و تبلیغات برخی محصولات مثل اسباب‌بازی، مواد غذایی و غیره مورد استفاده قرار می‌گیرد، اما برای تبلیغ بسیاری دیگر از محصولات، کمتر مورد استفاده قرار گرفته است.

 

🌟 بدون شک، لطیفه‌ها و جوک‌هایی که برای مخاطبان تحصیلکرده و رده بالا مورد استفاده قرار می‌گیرند، اگر ظرافت‌های خاصی را رعایت کنیم، می‌توانند بازاریابی دهان به دهان مثبتی را برای‌مان ایجاد کنند.

 

🌟 برای مثال، شرکت بی‌ام‌دبلیو که خودروهای گران‌ قیمتی را برای افراد ثروتمند تولید می‌کند، در کنار تبلیغات جدی و لوکس خود، هر سال در اولین روز ماه آوریل، تبلیغ طنزی را ارائه می‌کند که معمولا در مورد نو‌آوری‌های این شرکت در زمینه طراحی خودرو است.

 

🌟 برای مثال، در یکی از این تبلیغات، شرکت اعلام کرد بر اساس قوانین جدید اتحادیه اروپا، استفاده از خودروهای راست‌ فرمان ممنوع شده و به همین دلیل شرکت روی تولید خودروهایی بدون فرمان که با حرکت سر راننده کنترل می‌شوند، سرمایه‌گذاری کرده است.

 

🌟 یا در سالی دیگر، این شرکت آلمانی اعلام کرد برف پاک‌کنی طراحی کرده که مگس‌ها را می‌پراند. یا در تبلیغی دیگر، بی‌ام‌دبلیو این ادعا را مطرح کرد که خودرویی طراحی کرده که به راننده این امکان را می‌دهد با مایکروویو منزل خود تماس بگیرد و غذای خود را تا قبل از رسیدن به منزل آماده کند.

 

🌟 چنین تبلیغاتی بدون تردید با هزینه‌ای کم، تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر مخاطبان می‌گذارد، اما مهم‌تر این است که برای شرکت، بازاریابی دهان به دهان ایجاد و نام آن را در اذهان ثبت می‌کند.

استراتژی هایی برای هوشمندانه کار کردن به جای زیاد کار کردن

✍🏻 جان ماکسول

۱⃣ استراتژی اهرم
اهرم هنر استفاده از ابزارها جهت افزایش کیفیت کار یا بهره‌وری است. این ابزارها می‌تواند تکنولوژی باشد مثل: نرم افزار‌های کامپیوتری یا می‌تواند استراتژی‌های سازمانی نظیر سیستم‌های بهتر باشد. شما معمولا از چه ابزارهایی برای حداکثر کردن نتایج کارتان استفاده می‌کنید؟ برای مثال فروشنده‌ای که از طریق سمینارها یا کنفرانس‌های تلویزیونی فروش می‌کند، مشخص است نسبت به کسی که فرد به فرد می‌فروشد میزان فروش بیشتری داشته باشد. چه کاری می‌توانید انجام دهید تا زمان، دانش یا مهارت‌هایتان اهرم شما باشند؟

۲⃣ استراتژی تفویض اختیار
یک بخش خاص اهرم عبارت از تفویض اختیار است. یعنی بکارگیری افراد دیگر جهت انجام قسمت‌هایی از کار شما تا وقتتان برای فعالیت‌های سودآورتر آزاد شود. بیایید دوباره به مثال فروشنده نگاهی بیاندازیم. اگر فروشنده خاصی در انعقاد قراردادهای فروش متبحر باشد ممکن است دست به تفویض و واگذاری ‌امور اجرایی فروش زده تا بتواند به عنوان یک فروشنده زمان بیشتری را برای قراردادها اختصاص دهد. اگر سود حاصل از افزایش فروش بیشتر از هزینه واگذاری باشد پس شما سیستم مناسبی دارید. همیشه شنیدن این نکته در بین شکایت‌های صاحبان تجارت که فروشندگان آنها از آینده نگری متنفرند و واقعا در مورد آن احساس بدی دارند باعث تعجب من می شود.

۳⃣ استراتژی مدیریت زمان
من اغلب می‌شنوم که صاحبان تجارت می‌گویند که تعداد کارکنان بخش ‌خصوصی خیلی زیاد است زیرا آنها همیشه ساعت‌های زیادی را تلف می‌کنند تا کار را انجام دهند. نظر من مخالف این موضوع است. اگر شما نمی‌توانید در یک روز عادی کاری، کارتان را انجام دهید پس شما احتمالا فاقد مهارت‌های تمرکز، اهرم و تفویض اختیار(واگذاری) هستید یا یک مدیر که در استفاده از زمان ضعیف است. مدیریت زمان هنر سازماندهی خودتان است تا بتوانید تمام کارهایتان را در یک روز کاری استاندارد انجام دهید.

🌟 سازماندهی یک روز از پایان روز قبلی شروع می‌شود. اگر شما این‌کار را هنگام استراحتتان انجام دهید مغزتان به شما کمک خواهد کرد که کارآمدتر باشید. تخمین زده شده که ۵۰ درصد از زمان استراحت وقف سازماندهی مغز و ساختار دادن به دانش و تجربیات به دست آمده در طول روز می‌شود.

۴⃣ استراتژی تمایز قائل شدن بین فعالیت‌ها
من مطمئن هستم که شما قانون ۲۰/۸۰ را می‌دانید؛ ۸۰% از نتایج کارتان از ۲۰% تلاش‌هایتان بدست می‌آید. دلیل اینکه این مساله در مورد افراد زیادی صادق است، این است که آنها نمی‌دانند که کدام تلاششان بهترین نتایج را به همراه می‌آورد. اگر شما نتایج خوب را ثبت کنید، سپس شما می توانید قاعده ۲۰/۸۰ را تغییر دهید تا برای شما به طور موثرتری کار کند.

🌟 اگر شما می‌دانستید که کدام ۲۰% از فعالیت شما بهترین نتایج را تولید می‌کند سپس شما می‌توانستید خودتان را سازماندهی کنید تا وقت بیشتری را صرف آن کارها بکنید و بنابراین سود‌تان در هر ساعت افزایش می‌یافت. اگر شما خصوصیات ۲۰% از مشتریانتان را که ۸۰% تجارت شما را پوشش می‌دهند می‌دانستید پس شما می‌توانستید آن گروه از مشتریان را مورد هدف قرار دهید.

سراغ محل تجمع مشتریانتان بروید

🌟 جیم بلیت در کتاب «۱۰۰ ایده بزرگ بازاریابی» می‌نویسد: مشتریان به خودی خود و از روی معجزه سراغ ما نمی‌آیند بلکه به دلیل نیازشان است که به فکر خرید محصول‌مان می‌افتند. به همین دلیل، تشخیص به موقع زمان، مکان یا شرایطی که مشتری به محصول‌مان نیاز پیدا می‌کند، یکی از وظایف مهم بازاریاب‌هاست.

🌟 برای مثال، ایکاروس سی ۴۲، یک هواپیمای فوق سبک است ولی نسبت به هواپیماهای فوق سبک دیگر، مزایای فنی مختلفی دارد. مثلا گرم‌کن کابین دارد، جادارتر است و ظاهر جذاب‌تری دارد.

🌟 مشکل اصلی این هواپیما، قیمت آن است به گونه‌ای که نوع فول آپشن آن با قیمت ۵۰۰ هزار پوند به فروش می‌رسد. به همین دلیل، این هواپیما برای بیشتر افرادی که علاقه‌مند به پرواز با هواپیماهای فوق‌سبک هستند، جذابیتی ندارد.

🌟 برای همین، شرکت ایرو اسپورت، مالک و فروشنده هواپیماهای ایکاروس، به این نتیجه رسید که آن را با تخفیف به مدرسه‌های هوانوردی عرضه کند تا شاگردان آنها، پرواز را با این هواپیما یاد بگیرند.

🌟 دلیل این تصمیم آن بود که وقتی شاگردان این مدارس، گواهینامه خلبانی‌شان را دریافت می‌کردند، پرواز با ایکاروس سی ۴۲ برای آنها آسان بود و می‌توانستند به صورت شخصی یا از طریق مشارکت با چند خلبان دیگر، یکی از این هواپیماها را بخرند.

🌟 بعد از اجرای این استراتژی، برخی از مدارس هوانوردی خودشان چند فروند دیگر خریداری کردند تا آنها را به صورت ساعتی به دانشجویانی که بضاعت مالی کمتری داشتند، کرایه بدهند.

🌟 این مثال به ما تاکید می‌کند باید در جایی حضور داشته باشیم که مشتریان زیادی در آنجا حضور دارند و به احتمال زیاد به محصول‌مان نیاز هم دارند.

آیا بهتر است دوست‌مان بدارند یا از ما بترسند؟!

🌟 یافته‌های روانشناسی نشان می‌دهند که دو عامل صمیمیت و قدرت، بیش از ٩٠ درصد نوسان برداشت مثبت یا منفی ما نسبت به افراد پیرامون‌مان را تبیین می‌کنند. کدام یک بهتر است؟

🌟 بیشتر رهبران، امروز بر قدرت، شایستگی و اعتبار خود در محیط کار تاکید دارند؛ اما این رویکرد اشتباه است. رهبرانی که قبل از ایجاد اعتماد، قدرت خود را به رخ می کشند با خطر برانگیختن ترس و در نتیجه آن سوءرفتار مواجه می‌شوند.

🌟 در مطالعه ای که بین ۵۱۸۳۶ رهبر انجام شد فقط ٢٧ نفر آنها از نظر محبوبیت در ربع آخر و از نظر اثربخشی کلی در ربع اول بودند: به عبارت دیگر احتمال آن که یک مدیر بسیار نامحبوب، مدیر خوبی شناخته شود یک در دو هزار است.‌ پس اول ارتباط، بعد رهبری.

محصول‌تان را درست معرفی کنید!

🌟 تیم کانِر در کتاب «۹۱ خطای فروشندگان» می‌نویسد: یکی از خطاهای فروش ضعیف این است که موقع معرفی محصول‌شان خیلی حرف می‌زنند و تصور می‌کنند اگر «دریایی از ویژگی‌های محصول را به مشتری معرفی کنند، حتماً موفق می‌شوند»

 

🌟 اما فروشندگان حرفه‌ای به خوبی می‌دانند که معرفی حرفه‌ای شبیه به نوعی گفتگو است که دو طرف باید در آن مشارکت داشته باشند نه این که ما حرف بزنیم و مشتری گوش کند.

 

🌟 برای همین، فروشندگان حرفه‌ای جلسۀ معرفی محصول را بر اساس این اصل مهم مدیریت می‌کنند: شنیدن و کشف نیازها، خواسته‌ها و نگرانی‌های مشتری و سپس مرتبط کردن آنها با ویژگی‌های اصلی محصول.

 

🌟 به همین دلیل، وقتی با فروشندگان حرفه‌ای همراه می‌شویم و مثلاً در یک روز در چهار جلسۀ معرفی محصول حضور پیدا می‌کنیم، متوجه می‌شویم که آنها در هر جلسه، محصول‌شان را به روش‌ متفاوتی معرفی می‌کنند نه این که مثل یک نوار کاست ضبط شده، یک سری جملات را پشت سر هم به زبان بیاورند.

 

🌟 بر این اساس، برای معرفی حرفه‌ای محصولی که می‌فروشیم، باید این اصول را رعایت کنیم:

 

۱️⃣ باید محصول‌مان را مختصر و مفید معرفی کنیم و روی چند ویژگی اصلی آن متمرکز شویم.

 

۲️⃣ باید محصول‌مان را از نقطه نظر مشتری معرفی کنیم نه از نقطه نظر خودمان.

 

۳️⃣ باید یک گفتگوی دو طرفه و تعاملی با مشتری برقرار کنیم.

 

۴️⃣ باید هم روی ویژگی‌های احساسی و هم ویژگی‌های فنی محصول‌مان تمرکز کنیم.

 

۵️⃣ باید مشتری را با محصول‌مان درگیر کنیم تا احساس کند مالک آن است.

 

۶️⃣ باید هر از گاهی نظر مشتری را دربارۀ مطالبی که گفتیم، بپرسیم تا اگر ابهام یا سوالی دارد، آن را برطرف کنیم.

 

۷️⃣ باید مطالب مدنظرمان را بر اساس شرایط مشتری انتخاب کنیم.